اندکی در خود نگر تا کیستی؟
از کجایی، در کجایی، چیستی؟
این، مضمون حدیثی از پیشوایان
دین است که فرموده اند:
«رَحِمَ اللّهُ امرءاً عرف مِنْ اینَ
وَ فِی اَیْنَ وَ اِلی اینَ.»
شناسنامه وجودی ما چیست
و شجره نامه ایمان و جهاد و
تعهد ما کدام است وریشه در
کدام سرزمین و آبشخور داریم
و از کجا تغذیه و سیراب می شویم؟
برگ و بار زندگی مان چیست وبوستان
عمرمان برای خودمان ودیگران چه ثمری
می دهد؟
ما را برترین آفریده خدا، مسجود فرشتگان،
وارثان خط انبیا واولیا می دانند، با باری
عظیم از مسؤولیت که بر دوشمان است
و«امانتِ» انتخاب و اراده که به ما
سپرده اند و راه خیر وشر وفلاح وفاجعه
و رشد و غَیّ، که به ما نموده اند وفرجام
«بهشت» و «جهنم» که در چشم انداز ما
قرار داده اند. از سوی دیگر، ما «امت
محمدیه»ایم، افتخاری بزرگ و مسؤولیتی بزرگ تر.
به آخرین و کامل ترین دین باور داریم
و به آخرین رسول و اوصیای او عقیده مندیم
و چشم به راه «صبح ظهور»یم و زمینه سازان
«عصر حضور». این همه شهید، پیش مرگ تحقق
آن وعده های الهی است، تا حاکمیت قسط و عدل
را شاهد باشیم.
نسب نامه ما به هزار و چهارصد سال ایمان و جهاد
و حماسه و مظلومیت بر می گردد.
«آینده» نیز درباره ما داوری خواهد کرد.
با این سابقه، با آن رگ و ریشه و اعتبار و اصالت،
با میثاقی که در روز «الست» با معبود خویش بسته ایم،
با عشقی که عمری است به «ثقلین» داریم و سنگ
«قرآن و عترت» را به سینه می زنیم، با ادعایی که
در سطح جهان و تاریخ معاصر، برای گشودن راهی نو
پیش پای بشر داریم، با «ایمان» که ارمغان انقلاب
اسلامی ما به جهان امروز و نسل تشنه معنویت
در دنیای کنونی است، با پشتوانه ای از «عاشورا»
از گذشته و «انتظار» نسبت به آینده، می بینیم که
در شرایطی حساس قرار داریم. راستی که تکلیف
سنگین است.
دوستان می خواهند از ما و رفتار و هنجار ما الگو
و دشمنان می خواهند نقطه ضعف بگیرند و از دیده ها
و دل ها بیندازند و بی اعتبار سازند.
.
... و خدا نکند اگر دیگران به خاطر عمل ما از این راه
نورانی عدول کنند و از این انقلاب آسمانی قطع امید
نمایند و ناشایستگی ما را به حساب ضعف اسلام بگذارند،
که دوشمان برای تحمل این بار مضاعف و وبال این بدبینی
و یأس، بسی ناتوان است.
وقتی امام صادق علیه السلام از آن پیرو خویش
می خواهد که با رفتارش آبروی عترت و مایه سربلندی
اهل بیت باشد، نه مایه شرمساری و ننگ و عار، تکلیف
ما امروز در رابطه با اسلام وانقلاب و جهان معاصر
روشن و بسی سنگین است.
نگاه های نگران دنیا، انتظار دارند ما را «تجسّم ارزش ها»
و «عینیّت مکتب» ببینند.
ار بیهوده و بی جایی است؟
اگر توقع دارند ما را الگوی ایثار، اخلاص، تلاش صادقانه،
جهاد خالصانه، ساده زیستی وپرهیزگاری، نوع دوستی
و مردم خواهی، حق محوری و انصاف، عدالت خواهی
و ستم ستیزی ببینند، آیا توقع نابه جایی است؟
باری ... ما همانیم که شعار «ایمان» و «عدل» و «خدا»
و «قرآن» داده ایم. گفته ها و کرده های ما در برابر
چشم دیگران است و حرکاتمان مورد تجزیه و تحلیل
قرار می گیرد و اعمال ما مبنای داوری نسبت به مکتب
و مرام و انقلاب و نظام ماست؛ همان گونه که ما دیگران
و نظام ها وگروه های دیگر را با اعمالشان ارزیابی می کنیم
و شکاف و فاصله میان «شعار» و «عمل»، بزرگ ترین برهان
ما در نقد دیگران است.
ما انسان ها، هم تأثیر پذیریم، هم تأثیرگذار.
هم از دیگران الگو می گیریم و هم الگو و سرمشق دیگرانیم.
از رفتار ما هم پرونده ای در «قضاوت مردم» شکل می گیرد،
هم «نامه اعمال» ما هر چه دقیق تر برای ارزیابی نهایی
در قیامت و در آن مشهد عام و عرصات محشر، تدوین
می شود.
ما به عنوان یک نیروی برخاسته از انقلاب، نهادی جوشیده
از متن نهضت، ارگانی نگهبانِ ارزش های آسمانی، همراه و
هم پیمان با شهیدان و بیعت کرده با «ولایت» و چشم به راهِ
فرارسیدن «دولت کریمه مهدوی»،
عنوانِ «امت محمد صلی الله علیه و آله وسلم » را نیز داریم
و خود را «شیعه علی علیه السلام »
و «پیرو حسین علیه السلام » و فرزند امام و انقلاب می دانیم.
این ها شعارهای ماست، عمل های ما در چه سطحی با این
شعارها همسو و هماهنگ است؟
راستی، ما که هستیم و در کجای زمان و تاریخ قرارگرفته ایم؟
هیچوقتنگومحیطخرابه
منمخرابشدم!
هرچقدرهواسردترباشه؛
لباستوبیشترمیکنی
پسهرچیجامعه فاسدترشد
تولباس تقوا تو بیشترکن!
حجتالاسلام والمسلمین قرائتی
امیرالمؤمنین علیهالسلام:
«إنّ أنفاسک أجزاء عمرک
فلا تفنها إلّا فى طاعة تزلفک؛¹
نفس هاى تو یکایک أجزای عمر توست،
پس فانى مکن آنها را مگر در طاعتى
که تو را به درگاه حق تعالى نزدیک گرداند»
تلنگر
عمر ما از همین نفس کشیدن ها تشکیل
شده است.
هر نفَسی که میکشیم، باهر نفس یک قدم
به سرای آخرت نزدیک می شویم؛
هر روزی که می گذرد یک رشته عمر
پاره می شود و خواه ناخواه به آخرین
رشته میرسد وقتی هم عمر به سر آید
(فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ)، دیگر نه تقدیمی است
و نه تأخیری، چون بافته تمام شد.
فریاد که از عمر جهان هر نفسی رفت
دیدیم کزین جمع پراکنده کسی رفت
ا—————————
تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص160
کمی تامل کنیم ...
به جهان هستی اعتماد کنیم و ابداً نگران چیزی نباشیم....
همه ما مدت 9 ماه در شکم مادرمون بودیم
و شغلی نداشتیم، با این وجود زنده ماندیم.
برای دریافت خوراک، دست و پایی نداشتیم،
بازهم زنده ماندیم. هیچ راهی برای نفسکشیدن نداشتیم،
با این حال زنده ماندیم. تا وقتی که نُه ماه را گذراندیم،
در شکم مادرمون بودیم؛ چگونه زنده ماندیم؟
خواسته مون چه بود؟ چه ارادهای ما را زنده نگه داشت؟
سپس از درون مادر بیرون آمدیم
و به محض زادهشدن، شیر مادر کاملاً آماده بود،
چه کسی این را اراده کرده بود؟
چه کسی خواسته بود که برای زنده ماندنمون شیر آماده باشد؟
این خواستِ چه کسی بود؟
وقتی که از رحم مادر بیرون آمدیم، چه اتفاقی افتاد؟
هرگز در درون مادر تنفس نکرده بودیم و
نفسهای مادرمون ما را زنده نگه داشته بود
. ولی به محض اینکه از شکم مادر بیرون آمدیم،
بیدرنگ نفس کشیدیم. چه کسی به ما آموزش داد؟
قبلاً تنفس نکرده بودیم و هیچ آموزشی هم ندیده بودیم،
چه کسی نفسکشیدن را به ما آموخت؟
سپس چه کسی آن شیر را که نوشیدیم، هضم کرد؟
چه کسی آن شیر و آن خوراک را به مغز استخوان ما رساند؟
چه کسی تمام روندهای زندگیمان را به ما بخشیده و آن را اداره میکند؟
وقتی که خسته هستیم، چه کسی به ما آسودگی میدهد؟
و وقتی خوابمان تمام میشود، چه کسی ما را بیدار میکند؟
چه کسی این ماه و ستارگان را اداره میکند؟
چه کسی این درختها را سبز نگه میدارد؟
چه کسی گلها را با اینهمه رنگ و عطر، خوراک میدهد؟
آیا فکر میکنیم که آن یکتا که چنین کائنات وسیعی
را اداره میکند، از اداره کردن زندگی کوچک ما ناتوان است؟
قدری فکر کنیم، قدری تعمق کنیم. فقط این
نظم عظیم را در دنیا نگاه کنیم: هیچکجا خطایی وجود ندارد،
همه چیز به خوبی پیش میرود و هر چیزی سرِ جای خودش است.
ما فقط بخش کوچکی از این دنیا هستیم
. از کِی به این توهم رسیدیم که ما باید خودمون
جداگانه زندگی مان را اداره کنیم؟ این برداشت اشتباه است
که تمام اختلالها و شکستها و مصیبتها
را برای خودمان ایجاد کردهایم. کمی تامل کنیم .
.ما بیخود اینجا نیستیم ... ما تحت حفاظت و
حمایت کامل جهان هستی و خداوند سبحان قرار داریم ..
پس به خدا اعتماد کنیم و در زندگی به او توکل کنیم.
یا علی
معناى وضو گرفتن ـ شستن صورت و دست ها
و مسح سر و پاها در وضو, رازى دارد:
شستن صورت در وضو یعنى خدایا هر گناهى
که با این صورت انجام دادم آن را شست و شو
مى کنم که با صورت پاک به جانب تو عبادت کنم
و با پیشانى پاک سر بر خاک بگذارم. شستن دست ها
در وضو یعنى خدایا از گناه دست شستم, و گناهانى
را که با دستم مرتکب شده ام, دستم را تطهیر مى کنم.
مسح سر در وضو یعنى خدایا از هر خیال باطل و هوس خام
که در سر پرورانده ام سرم را تطهیر مى کنم و آن خیال هاى
باطل را از سر به دور مى اندازم. مسح پا یعنى خدایا من
از جاى بد رفتن ، پا مى کشم و این پا را از هر گناهى که
با آن انجام داده ام تطهیر مى کنم.
اگر کسى بخواهد نام مبارک حق تعالى را بر زبان آورد,
باید دهان را تطهیر کند. مگر مى شود انسان با دهان ناشسته
نام خدا را ببرد, باید دهان را با آب مضمضه کند و بشوید.
این گوشه اى از اسرار وضو گرفتن است.
معجزه بودن قرآن
یعنی خداوند1400 سال قبل فرمود
کل فی فلک
یعنی همه چیز در گردش است
امابعد از هزار سال گالیله اینو فهمید
فصاحت در سخن گفتن یعنی
کل فی فلک رو
از آخر به اول هم بخونی بازم میشه
کل فی فلک
الله اکبر الله اکبر
اشهد ان لا اله الا الله
...
الله اکبر
لا اله الا الله
جملات اذان را در نظر بگیر ببین چگونه کلمات
و جملاتش با نام خدا شروع شده و با نام خدا
ختم میشود
پس بدان که اول و اخر و ظاهر و باطن فقط
خداست
پس هنگام شنیدن تکبیر قلبت را برای بزرگداشت
خدا آماده کن و تمام دنیا و مافیها را پست و
کوچک بشمار
مبادا که در تکبیر گفتنت خدشه وایرادی باشد
ودر نظر خدای تعالی دروغگو محسوب شوی.
با این که همه نعمتها از جانب
خداوند است وبندگان در هر نعمتی
رهین منّت او هستند، ولی خداوند
در چند نعمت به طور خصوصی،
تعبیر به منّت فرموده که نشانه
اهمیّت بالای آن نعمت هاست.
الف: نعمت اسلام.
«کذلک کنتم مِن قبل فمَنّ اللّه علیکم»
ب: نعمت نبوّت.
«لقد مَنّ اللّه علی المؤمنین اذ بَعثَ فیهم رسولاً»
ج: نعمت هدایت.
«بل اللّه یمُنّ علیکم أن هَداکم»
د: نعمت حاکمیّت مؤمنان.
«و نُرید أن نمُنّ علی الّذین استضعفوا فی الارض... »
از نظر قرآن کریم تواضع جنبههای مختلفی
دارد که به قسمتی از آن اشاره میشود:
تواضع در برابر خداوند سبحان؛
«انّ الّذین ءامنوا و عملوا الصّالحات
و أخبتوا إلی ربّهم أولئک أصحاب الجنّة».
توضع در برابر مؤمنان؛
«و اخفض جناحک للمؤمنین» و «أذلّة علی المؤمنین».
تواضع در برابر مستمندان؛
«و لا تطرد الّذین یدعون ربّهم بالغداة و العشیّ».
تواضع در برابر والدین؛
«واخفض لهما جناح الذّل من الرحمة».
تواضع در برابر استاد؛
«قال له موسی هل أتبعک علی أن تعلّمن ممّا علّمت رشداً».
تواضع مسئولین نسبت به مردم؛
«فبما رحمة من اللّه لنت لهم».
تواضع در راه رفتن؛
«و لا تمش فی الأرض مرحاً».
تواضع در سخن گفتن؛
«فقولا قولاً لیّناً».
تواضع در نشستن؛ قال الصادق علیه السلام:
«انّ من التواضع أن یجلس الرّجل دون شرفه».
تواضع در شیوه ی زندگی؛
«عباد الرّحمن الّذین یمشون فی الأرض هوناً».
به دلایل زیر انسان باید متواضع باشد:
انسان از خاک خلق شده است؛
«و اللّه خلقکم من تراب».
انسان از آب پست خلق شده است؛
«ثم جعل نسله من ماء مهین».
انسان ضعیف است؛
«خلق الأنسان ضعیفاً».
انسان محتاج و نیازمند است؛
«یا أیّها النّاس أنتم الفقراء إلی اللّه
و اللّه هو الغنیّ الحمید».
علم و دانش انسان محدود است؛
«و ما أوتیتم من العلم الاّ قلیلاً».
قدرت انسان در معرض زوال است؛
«هلک عنّی سلطانیه».
ثروت انسان کارساز نیست؛
«ما أغنی عنّی مالیهْ» و
«ما أغنی عنه ماله و ما کسب».
عدم توانایی انسان به جلب منفعت
و دفع ضرر؛ «قل لا أملک لنفسی ضراً
و لا نفعاً الاّ ماشاء اللّه».